ازنظر من زندگی از کودکی تا پیری مثل یه برگ می مونه
وقتی کودکی زمون سر سبزیته یعنی زمانی که همه تحویلت میگیرن وهمه نازتو میکشن
وقتی نو جوونی زمانی که یه نموک از سبزیت کاسته میشه و خوشو بش هم کمتر به چشم می خوره
وقتی جوونی زمان پاییزیته یعنی به برگهای مختلف تقسیم می شی:
زرد: برای خانواده های معمولی که می گن جوون نمی فهمه!
نارنجی: برای خانواده های بالا شهر نشین که تو این موقعیت خیلی تحویلت میگیرن !
قرمز: برای خانواده هایی که یکی از اولیاء میمیره امید رو بد جور نا امید میکنن...
وقتی پیر میشی برگت زمان زندگیش تموم میشه و باید بیفته پایین البته دست خدا جو نمون یه وقت دیدی خدا همون برگ خشک و رو هوا نگهداشت وبرگ سبزو انداخت پایین و فرداش هم مجلس ترحیم.
امید وارم خوشتون اومده باشه راستی این داستان رو هم خودم نوشتم .
بجون شما دروغ نمیگم.
سلام مینا جون.
علیکم السلام
ولی این از اون نظر ها بود ها
راستی خیلی هارو لینک کن تا نظراتت زیاد بشن

خدا کنه خیلی ها هم مرو لینک کنن
قالبتو عوض کن
باشه فعلا یه چند تا مطلب توش بریزم یه قالب جالب واسش در نظر دارم
راستی چرا به وبلاگ گروهیمون سر نمیزنین
من همیشه سر می زنم ولی شما پست جدید نمی دین
ببین هر 5تا نظرو بهت دادم.
من دیگه میرم
بااااااااااااااااااااای
عجب تو منتظر بودی زود تر نظراتت تموم شه بری؟؟؟؟؟
سلام.قالبتو عوض کن.راستی مثل دفعه ی قبل کلی رمان بذار
باشه قالب که عوض میشه ولی نمی خوام مثل دفعه ی قبل بشه دوست دارم هرچی می ذارم واس خودم باشه
من تمام جوابایی که به نظرات دادیو قبلا خونده بودم

